به فصل گل ستم باغبان نگر که برید همان درخت که بر شاخش آشیانهء ماست
... نگاهم کرد. لبخند مهربانی بر لب داشت.نمی دانستم به چه می اندیشد. زندگی در چشمش به هر چه مانند بود، جز «زندگی» - میدانستم! لطافت بی نظیری در آن خاکستری موهایش، در چهرهء شکسته اش و در نگاه مهربانش موج می زد که قلب پاک و مظلومیت درونی اش را گواهی می داد. گفت: ـ نهار می مونی پیشم؟ ـ نه! کار دارم...!
سنگینی مژگانش را، پس از جواب بی رحمانهء خودم، بر چشمانش حس کردم. طراوتی را که از آمدن من در وجودش پیدا شده بود، ناگهان از دست داد. در هاله ای از غم گفت: ـ چای می خوری؟ ـ آره... ـ ...
سلام آرش خان بسیارزیبابود...مرسی دلم جز مهرمهرویان طریقی برنمی گیرد زهردر می دهم پندش ولیکن درنمی گیرد سخن دراحتیاج ما و استغنای معشوقست چه سود افسونگری ایدل که دردلبرنمی گیرد
سلام واقعا عالی بود بیشتر از همه این جمله داغونم کرد که نوشته بودیسنگینی مژگانش را، پس از جواب بی رحمانهء خودم، بر چشمانش حس کردم. خیلی با احساس و با معنی بود موفق باشی
سلام علیکم خوب هستین ( چرا سوتین نبستین؟)!؟! من سمیرام - از تهرون ـ دوستای زیادی دارم - بدم نمیاد با شما هم دوست باشم (اگه دوست داشته باشین) به وبلاگ ما هم یه سری بزن به صرف چای و قلیون و آجیل و شیرینی بد نمیگذره.... بابای
مهرشاد
جمعه 26 فروردینماه سال 1384 ساعت 07:07 ب.ظ
در کنارم بمان ...
این آتش عشق توست که جنگل جان مرا خاکستر کرده
اگر پشیمان هم شدی ملالی نیست
چرا که آنچه را به من بخشیدی به تو خواهم داد !!!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام آرش خان
بسیارزیبابود...مرسی
دلم جز مهرمهرویان طریقی برنمی گیرد
زهردر می دهم پندش ولیکن درنمی گیرد
سخن دراحتیاج ما و استغنای معشوقست
چه سود افسونگری ایدل که دردلبرنمی گیرد
آخی...نازی...خیلی قشنگ بود...
سلام
واقعا عالی بود
بیشتر از همه این جمله داغونم کرد که نوشته بودیسنگینی مژگانش را، پس از جواب بی رحمانهء خودم، بر چشمانش حس کردم.
خیلی با احساس و با معنی بود
موفق باشی
سلام
ممنون از نظرتون
تو هم وب لاگ زیبایی داری
اگه مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن
موفق باشی
آفرین برای نوشته و .... تو یک آدمی . نباش ! .
سلام آرش جان
خیلی زیبا بود
باز هم منتظر نوشته های قشنگ دیگه ات هستم
موفق باشی
سلام!
کاش خودتو می ذاشتی جاش...اونوقت دیگه جواب بی رحمانه نمی دادی...
سلام علیکم خوب هستین ( چرا سوتین نبستین؟)!؟!
من سمیرام - از تهرون ـ دوستای زیادی دارم - بدم نمیاد با شما هم دوست باشم (اگه دوست داشته باشین)
به وبلاگ ما هم یه سری بزن به صرف چای و قلیون و آجیل و شیرینی بد نمیگذره....
بابای
در کنارم بمان ...
این آتش عشق توست که جنگل جان مرا خاکستر کرده
اگر پشیمان هم شدی ملالی نیست
چرا که آنچه را به من بخشیدی به تو خواهم داد !!!